معرفی کتاب بار هستی
بار هستی نام رمانی از میلان کوندرا است که در سال ۱۹۸۴ نوشته شدهاست. این کتاب که در سال ۱۹۶۸ در پراگ در دوره زمانی موسوم به بهار پراگ میگذرد، با مفاهیم فلسفی فراوانی سر و کار دارد. ترجمه لغوی نام اصلی آن سَبُکیِ تحملناپذیر هستی است.
بار هستی ( یا سبکی تحمل ناپذیر هستی ) را شاید بتوان مشهورترین اثر میلان کوندرا دانست این کتاب در ایران هفده بار به چاپ رسیده است . بار هستی تفکر و کاوش درباره زندگی انسان و فاجعه تنهایی او در جهان است .
کوندرا مفاهیم فلسفی را در قالب رمان به نحوی مطرح می کند که خواننده کمتر متوجه این قضیه می شود آثار او از آن دست آثاری است که به واقع هیچ قسمت از کتاب را نمی توان حذف کرد . نویسنده داستان را به شکل غیر خطی روایت می کند و در بسیاری از مواقع مستقیما وارد داستان شده و با خواننده رو در رو صحبت می کند و تمام اینها به هیچ وجه آزار دهنده نیست . این کتاب را می توان بارها و بارها خواند و هر بار مطالبی جدید را کشف کرد.
چگونه بار هستی را به دوش می کشیم؟ آیا «سنگینی» بار هول انگیز و «سبکی» آن دلپذیر است؟ ...
برداشت فلسفی و زبان نافذ کتاب، از همان آغاز خواننده را با مسائل بنیادی هستی بشر روبرو می کند و به تفکر وا می دارد ...
اگرچه شخصیت های کتاب واقعی نیستند، از انسان های واقعی، بهتر درک و احساس می شوند. کوندرا در توصیف قهرمانان خود می نویسد:
«شخصیت های رمانی که نوشته ام، امکانات خود من هستند که تحقق نیافته اند. بدین سبب تمام آنان را هم دوست دارم و هم هراسانم می کنند آنان هر کدام از مرزی گذر کرده اند که من فقط آن را دور زده ام. آن چه مرا مجذوب می کند، مرزی است که از آن گذشته ام- مرزی که فراسوی آن خویشتن من وجود ندارد.»
کلودروا نویسنده ی مشهور فرانسوی، رمان کوندرا را «کتابی عظیم» توصیف می کند که چشم به آینده ی بشر دارد و می نویسد:
«در بهشت رمان نویسان بزرگ، هنری جیمز- با اندکی حسادت- رمان همکار چک را ورق می زند و سر را به علامت تأئید تکان می دهد.»
بخش هایی از کتاب:
"یک بار حساب نیست، یک بار چون هیچ است. فقط یک بار زندگی کردن مانند هرگز زندگی نکردن است."
"فقط اتفاق است که آن را می توان به عنوان یک پیام تفسیر کرد. آنچه بر حسب ضرورت روی می دهد، آنچه که انتظارش می رود و روزانه تکرار می شود چیزی ساکت و خاموش است."
"می توان به پدر و مادر، به همسر، به عشق و به وطن خیانت کرد. اما زمانی که دیگر نه پدر و مادر، نه شوهر، نه عشقی و نه وطنی باقی بماند، به چه چیز می توان خیانت کرد؟"
"توما کوشید به سرعت به موضوع عفو عمومی زندانیان سیاسی فکر کند. چطور ممکن است به خاطر تقاضای افرادی که از نظام حکومتی طرد شده اند (یعنی زندانیان سیاسی بالقوه)، زندانیان سیاسی در بند را عفو کنند؟ تنها نتیجه ای که این گونه بیانیه ها دارد این است که زندانیان سیاسی را هرگز مورد عفو قرار ندهند، حتی اگر احتمالا دولت در صدد عفو آن ها باشد!"
"من در زندگیم به تمام این موقعیت ها برخورده و با آنها درگیر شده ام، ولی با این وصف شخصیت واقعی من از هیچ کدام آنها ناشی نشده است. شخصیت های رمانی که نوشته ام امکانات خود من هستند که تحقق نیافته اند. بدین سبب تمام آنها را هم دوست دارم و هم هراسانم می کنند. آنان هر کدام از مرزی گذر کرده اند که من فقط آن را دور زده ام. آنچه مرا مجذوب می کند، مرزی است که از آن گذشته اند (مرزی که فراسوی آن خویشتن من وجود ندارد). آن سوی دیگر، راز و رمزی که رمان در پی آن است، آشکار می شود. رمان اعترافات نویسنده نیست، بلکه کاویدن زندگی بشری در دامی است که جهان نام دارد."
در سال ۱۹۸۸ فیلمی انگلیسی از روی این کتاب ساخته شد. دانیل دی-لوئیس در نقش توماس، ژولیت بینوش در نقش ترزا، و لنا الین در نقش سابینا در این فیلم بازی کردند. کارگردان این فیلم فیلیپ کوفمان است.
به وبلاگ کانون جوانان منطقه یک خوش آمدید. این کانون با حمایت اداره سلامت شهرداری منطقه یک و با هدف اطلاع رسانی فعالیت های مجتمع کانون های جوانان منطقه یک برای اعضای آن ایجاد گردیده است.